هدیه خانمهدیه خانم، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

هدیه ی مامان و بابا

سومین ماهگرد هدیه گلی

امروز سومین ماهیه که تو در کنارمونی هستی مامان . دیشب درست نخوابیدی نمی دونم چرا . الان که اومدم سراغ وبلاگت با زحمت فراوان تونستم بخوابونمت . دوست داری بیدار باشیو بازی کنی ولی منم کار دارم قربونت بشم . قبلنا بیشتر میخوابیدی تا 11 میخوابیدی ولی الان بزور تا 10 می خوابی . با وجود خوردن دارو . چند روزیه که سرما خوردی دردو بلات بخوره تو جونم . امیدوارم زودتر خوب بشی . هرچی بیشتر می گذره بیشتر بهت وابسته میشم . حتی طاقت یه لحظه دوریتو ندارم هر چی می بوسمت سیر نمیشم . اینم عکسایی که تو این چند روز از لباسای قشنگت ازت گرفتم دختر قشنگم. تازه چند تا عکس از دختر خالت هم گرفتم که می زارمشون . ...
5 فروردين 1392

اولین عید کنار هدیه ی خدا

عزیزم هدیه گلی امسال اولین سالیه که تو در کنارمون هستی قربونت بشم . روز چهارشنبه یعنی روز عید عمت زنگ زد گفت بیاید برای ناهار خونه ی بابا بزرگت . تو یادت نمی مونه وقتی تو شکمم بودی اتفاقات زیادی افتاد بابا بزرگت بعد از یک سال که تو کما بود فوت شد عمه ی وسطیت یعنی عمه شهین در اثر بیماری فوت شد خلاصه روز عید حسابی جای همشون خالی بود و دل همه حسابی گرفته بود . بابا بزرگ و عمت خیلی دوست داشتن ببیننت برای اومدنت خیلی دعا می کردن و مطمینم کاملا آگاهن و تورو می بینن فقط تو نتونستی اونارو ببینی . اینم عکسیه که کنار سفره ی هفت سین خونه ی بابا بزرگت ازت گرفتم . ...
5 فروردين 1392